معنی فارسی disruptive/disruptive
B1مختل‌کننده، به معنای عدم توانایی در ادامه کار به خاطر عوامل مزاحم و بی‌نظم است.
Causing or tending to cause disruption; disruptive actions or events interrupt or disturb normal processes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار مختل‌کننده دانش‌آموزان باعث شد معلم نتواند درس را به راحتی تدریس کند.
مثال:
The disruptive behavior of the students made it hard for the teacher to conduct the lesson.
معنی(example):
در یک محیط مختل‌کننده، تمرکز بسیار دشوار می‌شود.
مثال:
In a disruptive environment, concentration becomes very difficult.
معنی فارسی کلمه disruptive/disruptive
:مختل‌کننده، به معنای عدم توانایی در ادامه کار به خاطر عوامل مزاحم و بی‌نظم است.
