معنی فارسی dissatisfiedly

B1

به معنای نارضایتی و عدم رضایت به طرز بیان یا عمل اشاره دارد.

In an unhappy or displeased manner.

example
معنی(example):

او با نارضایتی آه کشید وقتی که به هم ریختگی را دید.

مثال:

She sighed dissatisfiedly when she saw the mess.

معنی(example):

او با نارضایتی سرش را در مورد خدمات ضعیف تکان داد.

مثال:

He shook his head dissatisfiedly at the poor service.

معنی فارسی کلمه dissatisfiedly

: معنی dissatisfiedly به فارسی

به معنای نارضایتی و عدم رضایت به طرز بیان یا عمل اشاره دارد.