معنی فارسی dissaving
B2عملی که در آن فرد بیشتر از درآمد خود خرج میکند و پسانداز میکند.
The action or process of spending more money than one earns, leading to a decrease in savings.
- verb
verb
معنی(verb):
To spend more than one earns.
example
معنی(example):
دیسسیوینگ زمانی رخ میدهد که بیشتر از درآمدتان خرج کنید.
مثال:
Dissaving occurs when you spend more than you earn.
معنی(example):
او پس از از دست دادن شغلش در وضعیت دیسسیوینگ بود.
مثال:
He was in a state of dissaving after losing his job.
معنی فارسی کلمه dissaving
:
عملی که در آن فرد بیشتر از درآمد خود خرج میکند و پسانداز میکند.