معنی فارسی dissimile

B1

تعبیر یا مقایسه‌ای که در آن دو چیز مشابه نیستند.

An expression that signifies a contrast between two unlike things.

example
معنی(example):

شاعر از یک ناهماهنگی برای بیان تضاد استفاده کرد.

مثال:

The poet used a dissimile to express contrast.

معنی(example):

ناهماهنگی‌ها معمولاً اختلافات معنایی را برجسته می‌کنند.

مثال:

Dissimiles often highlight differences in meaning.

معنی فارسی کلمه dissimile

: معنی dissimile به فارسی

تعبیر یا مقایسه‌ای که در آن دو چیز مشابه نیستند.