معنی فارسی dissolvable
B1به موادی اطلاق میشود که میتوانند در یک حلال حل شوند.
Capable of being dissolved, especially in a liquid.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این قرصها در آب حل میشوند.
مثال:
These tablets are dissolvable in water.
معنی(example):
مواد حلشدنی برای کاربردهای سریع مفید هستند.
مثال:
Dissolvable materials are useful for quick applications.
معنی فارسی کلمه dissolvable
:
به موادی اطلاق میشود که میتوانند در یک حلال حل شوند.