معنی فارسی dissuited
B1دلسرد و بیمیل به ادامه، به ویژه زمانی که به دلیل بازخورد منفی یا شرایط بد تمایل خود را از دست میدهید.
Discouraged or disheartened from continuing; feeling inadequate.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از بازخورد منفی احساس نامناسبی کرد.
مثال:
He felt dissuited after the negative feedback.
معنی(example):
او از دنبال کردن آن مسیر شغلی دلسرد شد.
مثال:
She was dissuited from pursuing that career path.
معنی فارسی کلمه dissuited
:
دلسرد و بیمیل به ادامه، به ویژه زمانی که به دلیل بازخورد منفی یا شرایط بد تمایل خود را از دست میدهید.