معنی فارسی dissweeten

B1

کم کردن شیرینی یک موقعیت یا احساس، به ویژه به دلیل عوامل منفی.

To lessen the sweetness or joy of something; to make less pleasant.

example
معنی(example):

خبر غیرمنتظره ممکن است خوشحالی شما را کم کند.

مثال:

The unexpected news may dissweeten your excitement.

معنی(example):

او سعی کرد لحظه را با شکایت‌های مکرر خود تلخ کند.

مثال:

He tried to dissweeten the moment with his constant complaints.

معنی فارسی کلمه dissweeten

: معنی dissweeten به فارسی

کم کردن شیرینی یک موقعیت یا احساس، به ویژه به دلیل عوامل منفی.