معنی فارسی disunion

B1

جدایی، انشعاب، به حالتی اشاره دارد که افراد یا گروه‌ها از هم جدا می‌شوند.

A state of disconnection or separation among members of a group.

noun
معنی(noun):

Separation of a union

example
معنی(example):

جدایی گروهی که یک بار متحد بودند، دیدن آن ناراحت‌کننده بود.

مثال:

The disunion of the once united group was sad to see.

معنی(example):

جدایی می‌تواند به درگیری و سوءتفاهم منجر شود.

مثال:

Disunion can lead to conflict and misunderstandings.

معنی فارسی کلمه disunion

: معنی disunion به فارسی

جدایی، انشعاب، به حالتی اشاره دارد که افراد یا گروه‌ها از هم جدا می‌شوند.