معنی فارسی disutility

B1 /ˌdɪsjuːˈtɪlɪti/

عدم کارایی، حالتی که چیز یا برنامه‌ای به راحتی مفید نیست یا کارایی ندارد.

The condition of being disadvantageous or not providing benefit

noun
معنی(noun):

Uselessness, a lack of utility

معنی(noun):

Illbeing

example
معنی(example):

عدم کارایی برنامه برای همه روشن بود.

مثال:

The disutility of the plan was evident to everyone.

معنی(example):

آنها در جلسه به عدم کارایی سیاست‌های خاصی پرداختند.

مثال:

They discussed the disutility of certain policies in the meeting.

معنی فارسی کلمه disutility

: معنی disutility به فارسی

عدم کارایی، حالتی که چیز یا برنامه‌ای به راحتی مفید نیست یا کارایی ندارد.