معنی فارسی divagations
B2انحراف از مسیر اصلی، در اینجا به معنای ناپایداری یا تغییر موضوع در صحبت یا نوشتار است.
Wanderings; a deviation from the main path or topic.
- NOUN
example
معنی(example):
دیوانگیهای او در طول سخنرانی حواسپرتکن بود.
مثال:
His divagations during the lecture were distracting.
معنی(example):
رمان پر است از انحرافات نویسنده درباره موضوعات مختلف.
مثال:
The novel is filled with the author's divagations on various topics.
معنی فارسی کلمه divagations
:
انحراف از مسیر اصلی، در اینجا به معنای ناپایداری یا تغییر موضوع در صحبت یا نوشتار است.