معنی فارسی divelled

B1

درگیر شدن عمیق با موضوعی یا تحقیق کردن.

Engaged deeply in a study or investigation.

example
معنی(example):

او به تاریخ خانواده‌اش پرداخت.

مثال:

She divelled into the history of her family.

معنی(example):

با پرداختن به تحصیلاتش، بینش‌های جدیدی به دست آورد.

مثال:

Having divelled into her studies, she gained new insights.

معنی فارسی کلمه divelled

: معنی divelled به فارسی

درگیر شدن عمیق با موضوعی یا تحقیق کردن.