معنی فارسی divergently
B1به معنای متفاوت شدن یا جدا شدن از هم به شیوهای غیرممکن است.
In a different direction or manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
دو مسیر در جنگل از هم جدا شدند.
مثال:
The two paths diverged in the woods.
معنی(example):
نظرات در این مورد به شدت متفاوت بود.
مثال:
The opinions on the issue diverged greatly.
معنی فارسی کلمه divergently
:
به معنای متفاوت شدن یا جدا شدن از هم به شیوهای غیرممکن است.