معنی فارسی divertedly

B1

به شکلی حواس‌پرت، زمانی که فرد در یک موقعیت جدی، توجه خود را به چیزی دیگر معطوف می‌کند.

In a distracted manner, often indicating a lack of full attention due to external thoughts or stimuli.

example
معنی(example):

او در طی جلسه جدی به‌طور حواس‌پرتی لبخند زد.

مثال:

She smiled divertedly during the serious meeting.

معنی(example):

او در حالی که وانمود می‌کرد که یادداشت برمی‌دارد، به‌طور حواس‌پرتی گوش داد.

مثال:

He listened divertedly while pretending to take notes.

معنی فارسی کلمه divertedly

: معنی divertedly به فارسی

به شکلی حواس‌پرت، زمانی که فرد در یک موقعیت جدی، توجه خود را به چیزی دیگر معطوف می‌کند.