معنی فارسی divestitive
B1عملکرد یا استراتژی که به واگذاری یا حذف داراییها مربوط میشود.
Related to the act of divesting or removing assets.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها تصمیمات واگذاری را برای بهبود مالی اتخاذ کردند.
مثال:
They made divestitive decisions to improve finances.
معنی(example):
استراتژی واگذاری او هزینههای عملیاتی را کاهش داد.
مثال:
Her divestitive strategy reduced operational costs.
معنی فارسی کلمه divestitive
:
عملکرد یا استراتژی که به واگذاری یا حذف داراییها مربوط میشود.