معنی فارسی divinatory

B2

دیواناتوری، به معنای مرتبط با پیشگویی یا روش‌های پیش‌بینی آینده.

Related to the practice of divination or predicting the future.

example
معنی(example):

روش‌های دیویناتوری می‌توانند بسیار متفاوت باشند.

مثال:

Divinatory practices can vary widely.

معنی(example):

او به روش‌های دیویناتوری مانند تاروت و طالع بینی مجذوب شده بود.

مثال:

He was fascinated by divinatory methods like tarot and astrology.

معنی فارسی کلمه divinatory

: معنی divinatory به فارسی

دیواناتوری، به معنای مرتبط با پیشگویی یا روش‌های پیش‌بینی آینده.