معنی فارسی diviningly
B1به طرز کشفکننده و پیشبینانه.
In a manner that suggests the ability to foresee or predict the future.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز کشفکنندهای درباره آینده صحبت کرد.
مثال:
She spoke diviningly about the future.
معنی(example):
هنرمند به طرز کشفکنندهای نقاشی کرد و احساسات را عمیقاً به تصویر کشید.
مثال:
The artist painted diviningly, capturing emotions deeply.
معنی فارسی کلمه diviningly
:
به طرز کشفکننده و پیشبینانه.