معنی فارسی divisively
B1به طرز تفرقهافکن، به روشی که باعث تقسیم یا جدایی افراد میشود.
In a manner that causes or is likely to cause division or disagreement.
- ADVERB
example
معنی(example):
این موضوع به طور تفرقهافکنانهای در طول جلسه مورد بحث قرار گرفت.
مثال:
The topic was discussed divisively during the meeting.
معنی(example):
اصلاح پیشنهادی به عنوان سودمندی تفرقهافکنانه برای جامعه دیده شد.
مثال:
The reform proposed was seen as divisively beneficial for the community.
معنی فارسی کلمه divisively
:
به طرز تفرقهافکن، به روشی که باعث تقسیم یا جدایی افراد میشود.