معنی فارسی divort
B1فرآیند قانونی برای پایان دادن به یک ازدواج.
A legal process to terminate a marriage.
- NOUN
example
معنی(example):
قاضی پس از بررسی پرونده، طلاق را صادر کرد.
مثال:
The judge granted the divort after reviewing the case.
معنی(example):
هر یک از طرفین در یک ازدواج میتواند درخواست طلاق کند.
مثال:
A divort can be requested by either party in a marriage.
معنی فارسی کلمه divort
:
فرآیند قانونی برای پایان دادن به یک ازدواج.