معنی فارسی divulsing
B1عمل جدا کردن بافتها که نیازمند مهارت و دقت است.
The act of separating or rendering tissues.
- VERB
example
معنی(example):
جداسازی بافتهای عضلانی نیاز به دقت بالایی دارد.
مثال:
Divulsing the muscle tissues takes great precision.
معنی(example):
فرآیند جداسازی نیاز به آموزش و تخصص دارد.
مثال:
The process of divulsing requires training and expertise.
معنی فارسی کلمه divulsing
:
عمل جدا کردن بافتها که نیازمند مهارت و دقت است.