معنی فارسی do one's worst

B2

انجام بدترین کار ممکن یا عمل کردن به بدترین شکل، معمولاً به عنوان تهدید یا اعلام نیت.

To act in the most damaging or harmful way possible.

example
معنی(example):

او گفت اگر به او کمک نکنم، بدترین کارش را خواهد کرد.

مثال:

He said he would do his worst if I didn't help him.

معنی(example):

من هرکاری را می‌توانم مدیریت کنم؛ برو جلو و بدترین کارت را بکن.

مثال:

No matter what you do, I can handle it; go ahead and do your worst.

معنی فارسی کلمه do one's worst

:

انجام بدترین کار ممکن یا عمل کردن به بدترین شکل، معمولاً به عنوان تهدید یا اعلام نیت.