معنی فارسی do one's utmost

انجام بیشترین تلاش ممکن برای رسیدن به یک هدف.

To make the greatest possible effort to achieve something.

verb

معنی(verb):

To make the greatest possible effort.

مثال:

Please try to do your utmost to be there on Saturday. It's really important that you are there.

example

معنی(example):

من تمام تلاش خود را می‌کنم تا پروژه را به موقع تمام کنم.

مثال:

I will do my utmost to finish the project on time.

معنی(example):

شما باید در آزمون تمام تلاشتان را برای به دست آوردن نمره خوب بکنید.

مثال:

You should do your utmost in the exam to achieve a good score.

معنی فارسی کلمه do one's utmost

انجام بیشترین تلاش ممکن برای رسیدن به یک هدف.