معنی فارسی do someone to death

B1

موجب آزار یا خستگی بیش از حد کسی شدن.

To exhaust or distress someone excessively.

example
معنی(example):

نگرانی دائمی مرا به مرز نابودی می‌برد.

مثال:

The constant worrying is going to do me to death.

معنی(example):

صحبت‌های بی‌پایان او ما را به مرز نابودی می‌برد.

مثال:

Her endless talking is going to do us to death.

معنی فارسی کلمه do someone to death

: معنی do someone to death به فارسی

موجب آزار یا خستگی بیش از حد کسی شدن.