معنی فارسی dolorimetrically

B1

به طور مربوط به اندازه‌گیری درد.

In a manner relating to the measurement of pain.

example
معنی(example):

این مطالعه اثرات را به صورت دولوریمتریک ارزیابی کرد.

مثال:

The study evaluated the effects dolorimetrically.

معنی(example):

داده‌ها به صورت دولوریمتریک جمع‌آوری شد تا نتایج دقیقی به‌دست آید.

مثال:

Data was collected dolorimetrically for accurate results.

معنی فارسی کلمه dolorimetrically

: معنی dolorimetrically به فارسی

به طور مربوط به اندازه‌گیری درد.