معنی فارسی dolorimetry

B1

علم اندازه‌گیری درد و نوسانات آن.

The measurement of pain using various methods and techniques.

example
معنی(example):

دولوریمتری در تحقیق مدیریت درد اهمیت دارد.

مثال:

Dolorimetry is important in pain management research.

معنی(example):

کلینیک از تکنیک‌های دولوریمتری برای ارزیابی سطوح درد بیماران استفاده می‌کند.

مثال:

The clinic uses dolorimetry techniques to assess patient pain levels.

معنی فارسی کلمه dolorimetry

: معنی dolorimetry به فارسی

علم اندازه‌گیری درد و نوسانات آن.