معنی فارسی donnishly
B2دانیچی، اشاره به شیوهای خاص از پوشش یا رفتار که بسیار شیک و ظریف است.
Having a manner or appearance that is stylishly refined.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور دانیچی برای رویداد رسمی لباس پوشیده بود.
مثال:
She dressed donnishly for the formal event.
معنی(example):
ادب او در مقایسه با دیگران به طور دانیچی متمایز بود.
مثال:
His manners were donnishly refined compared to others.
معنی فارسی کلمه donnishly
:
دانیچی، اشاره به شیوهای خاص از پوشش یا رفتار که بسیار شیک و ظریف است.