معنی فارسی door-knocked

B1

زمان گذشته برای عمل زدن به در به صورت مشخص.

Past participle of doorknock, meaning to have knocked on a door.

example
معنی(example):

او در تمام بعدازظهر به درها کوبید.

مثال:

He door-knocked throughout the afternoon.

معنی(example):

آنها دیروز به درها کوبیدند تا پیام خود را ترویج دهند.

مثال:

They door-knocked yesterday to promote their message.

معنی فارسی کلمه door-knocked

: معنی door-knocked به فارسی

زمان گذشته برای عمل زدن به در به صورت مشخص.