معنی فارسی dorsabdominally
B1به شیوهای که به پشت شکم مربوط میشود.
In a manner pertaining to the back of the abdomen.
- ADVERB
example
معنی(example):
عضلات به صورت دورسآبدومین بررسی شدند تا تنش وجود نداشته باشد.
مثال:
The muscles were examined dorsabdominally to check for tension.
معنی(example):
او به صورت دورسآبدومین برای درمان دراز کشید.
مثال:
He lay down dorsabdominally for the treatment.
معنی فارسی کلمه dorsabdominally
:
به شیوهای که به پشت شکم مربوط میشود.