معنی فارسی dorsale
B1به سمت یا سطح پشتی یا بالای یک موجود زنده اشاره دارد.
Relating to the back or upper side of an organism.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح دورسال ماهی تیرهتر از سمت شکمی است.
مثال:
The dorsal surface of the fish is darker than the ventral side.
معنی(example):
پزشک جنبه دورسال وضعیت بیمار را یادداشت کرد.
مثال:
The doctor noted the dorsal aspect of the patient's posture.
معنی فارسی کلمه dorsale
:
به سمت یا سطح پشتی یا بالای یک موجود زنده اشاره دارد.