معنی فارسی dorsimesal
B1بخشی از بدن که به قسمت میانه و پشتی ارگانها مربوط میشود.
Referring to the mid-dorsal area of an organism.
- OTHER
example
معنی(example):
سطح دورسیمسال در انواع خاصی از حشرات قابل مشاهده است.
مثال:
The dorsimesal surface can be observed in certain types of insects.
معنی(example):
در جانورشناسی، جنبه دورسیمسال به قسمت وسط پشت یک موجود اشاره دارد.
مثال:
In zoology, the dorsimesal aspect refers to the back middle part of an organism.
معنی فارسی کلمه dorsimesal
:
بخشی از بدن که به قسمت میانه و پشتی ارگانها مربوط میشود.