معنی فارسی dotingly

B1

با محبت و از روی عشق، بیان احساسات عاطفی و محبت‌آمیز.

In a manner that shows great love or fondness.

example
معنی(example):

او به توله‌سگش با محبت نگاه کرد.

مثال:

She looked at her puppy dotingly.

معنی(example):

او با محبت درباره خانواده‌اش صحبت کرد.

مثال:

He spoke dotingly about his family.

معنی فارسی کلمه dotingly

: معنی dotingly به فارسی

با محبت و از روی عشق، بیان احساسات عاطفی و محبت‌آمیز.