معنی فارسی dotingness
B1احساس و رفتار محبتآمیز و گرامیداشتن کسی به ویژه فرزندان.
The quality of showing excessive love or fondness.
- NOUN
example
معنی(example):
محبت او به فرزندانش واضح بود.
مثال:
Her dotingness towards her children was evident.
معنی(example):
محبت بدون قید و شرط پدربزرگ و مادربزرگها معمولاً مشهود است.
مثال:
The dotingness of grandparents is often unconditional.
معنی فارسی کلمه dotingness
:
احساس و رفتار محبتآمیز و گرامیداشتن کسی به ویژه فرزندان.