معنی فارسی dottled
B1نقطهدار، معنیاش این است که چیزی با نقاط رنگی مشخص شده باشد.
Marked with dots; having dotted patterns.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه با الگوهای رنگارنگ نقطهگذاری شده بود.
مثال:
The fabric was dottled with colorful patterns.
معنی(example):
او از آسمان نقطهدار در هنگام غروب لذت برد.
مثال:
She admired the dottled sky at sunset.
معنی فارسی کلمه dottled
:
نقطهدار، معنیاش این است که چیزی با نقاط رنگی مشخص شده باشد.