معنی فارسی dowily
B1به معنای آرام و بیخیال، بدون احساس اضطراب.
In a manner that is calm and unconcerned.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور آرام صحبت میکرد، گویا تحت تأثیر مکالمه نیست.
مثال:
He spoke dowily, as if unbothered by the conversation.
معنی(example):
حالت آرام او باعث شد همه احساس راحتی کنند.
مثال:
Her dowily demeanor made everyone feel relaxed.
معنی فارسی کلمه dowily
:
به معنای آرام و بیخیال، بدون احساس اضطراب.