معنی فارسی dowing

B1

فرآیند آرام شدن یا نشستن در یک حالت آرام و ملایم.

The process of becoming calm or settling down.

example
معنی(example):

فرآیند آرامش به آرام شدن در یک حالت راحت و آرام اشاره دارد.

مثال:

The process of dowing refers to settling down in a calm state.

معنی(example):

پس از طوفان، آسمان به زیبایی آرام بود.

مثال:

After the storm, the sky was dowing beautifully.

معنی فارسی کلمه dowing

: معنی dowing به فارسی

فرآیند آرام شدن یا نشستن در یک حالت آرام و ملایم.