معنی فارسی down town
A2به معنای مرکز شهری، جایی که مغازهها و فعالیتهای اجتماعی متمرکز هستند.
The central area of a city, typically known for shops, restaurants, and social activities.
- OTHER
example
معنی(example):
ما برای خرید مواد غذایی به مرکز شهر رفتیم.
مثال:
We went down town to shop for groceries.
معنی(example):
بسیاری از رستورانها در مرکز شهر کنار رودخانه واقع شدهاند.
مثال:
Many restaurants are located down town by the river.
معنی فارسی کلمه down town
:
به معنای مرکز شهری، جایی که مغازهها و فعالیتهای اجتماعی متمرکز هستند.