معنی فارسی down-scale
B1کاهش اندازه یا هزینه یک پروژه یا برنامه به منظور صرفهجویی یا سادهسازی.
To reduce the size or expense of something, often to make it more manageable.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند ترتیب زندگی خود را کاهش دهند تا پول پسانداز کنند.
مثال:
They decided to down-scale their living arrangements to save money.
معنی(example):
با کاهش برنامههای تعطیلات خود، توانستند بیشتر سفر کنند.
مثال:
By down-scaling their vacation plans, they were able to travel more often.
معنی فارسی کلمه down-scale
:
کاهش اندازه یا هزینه یک پروژه یا برنامه به منظور صرفهجویی یا سادهسازی.