معنی فارسی downheaded

B1

افسرده، به طور خاص به حالتی اشاره دارد که شخصی غمگین و ناامید است.

Feeling sad or gloomy.

example
معنی(example):

احساس افسردگی کرده بود، بنابراین تصمیم گرفت از کار استراحت کند.

مثال:

Feeling downheaded, he decided to take a break from work.

معنی(example):

او پس از دریافت خبر بد با سر پایین راه می‌رفت.

مثال:

She walked downheaded after receiving the bad news.

معنی فارسی کلمه downheaded

: معنی downheaded به فارسی

افسرده، به طور خاص به حالتی اشاره دارد که شخصی غمگین و ناامید است.