معنی فارسی downlie
B1تغییر دادن یا زیر پا گذاشتن حقیقت، به خصوص در مورد احساسات.
To lie about one's true feelings or state of affairs.
- VERB
example
معنی(example):
شما نباید احساسات واقعی خود را زیرپا بگذارید.
مثال:
You should not downlie your true feelings.
معنی(example):
خوب نیست که حقیقتی را که در دل داری نادیده بگیری.
مثال:
It's not good to downlie the truth in your heart.
معنی فارسی کلمه downlie
:
تغییر دادن یا زیر پا گذاشتن حقیقت، به خصوص در مورد احساسات.