معنی فارسی dowting

B1

عمل شک کردن، به ویژه در مورد حقایق یا ادعاها.

The act of expressing doubt or questioning.

example
معنی(example):

آنها به قابلیت اعتماد گزارش شک داشتند.

مثال:

They were dowting the reliability of the report.

معنی(example):

با وجود شواهد، او به ادعاهای او شک می‌کرد.

مثال:

Despite the evidence, he kept dowting her claims.

معنی فارسی کلمه dowting

: معنی dowting به فارسی

عمل شک کردن، به ویژه در مورد حقایق یا ادعاها.