معنی فارسی drag in

B2

به زور وارد کردن یا کشاندن چیزی یا کسی به یک مکان یا وضعیت.

To force someone or something to enter a situation, typically against their will.

verb
معنی(verb):

To get into a course of action by forceful means.

example
معنی(example):

او تلاش کرد تا گربه را به داخل بکشد در حالی که نمی‌خواست بیاید.

مثال:

He tried to drag in the cat when it didn't want to come inside.

معنی(example):

مسائل شخصی‌ات را به جلسه نبر.

مثال:

Don't drag in your personal problems into the meeting.

معنی فارسی کلمه drag in

: معنی drag in به فارسی

به زور وارد کردن یا کشاندن چیزی یا کسی به یک مکان یا وضعیت.