معنی فارسی drammed

B1

خلاصه کردن یا بیان کردن به صورت مختصر.

To summarize or present in a brief manner.

example
معنی(example):

آنها جزئیات رویداد را خلاصه کردند تا از سردرگمی جلوگیری کنند.

مثال:

They drammed the details of the event to avoid confusion.

معنی(example):

هنرمند تجربیاتش را در یک آهنگ جدید خلاصه کرد.

مثال:

The artist drammed her experiences in a new song.

معنی فارسی کلمه drammed

: معنی drammed به فارسی

خلاصه کردن یا بیان کردن به صورت مختصر.