معنی فارسی drawbored

B2

حالت خستگی ناشی از کار یا تکرار بیش از حد یک عمل.

The state of being bored due to repetitive or continuous work.

example
معنی(example):

او پس از کار بر روی همان پروژه به مدت طولانی احساس خستگی و بی‌حوصلگی کرد.

مثال:

He felt drawbored after working on the same project for too long.

معنی(example):

گاهی اوقات، کارهای مداوم می‌توانند احساس خستگی و بی‌حوصلگی ایجاد کنند.

مثال:

Sometimes, continuous tasks can make you feel drawbored.

معنی فارسی کلمه drawbored

: معنی drawbored به فارسی

حالت خستگی ناشی از کار یا تکرار بیش از حد یک عمل.