معنی فارسی drawboring

B1

کشیدن یا ترسیم موضوعاتی که جذابیت کمی دارند و به طور کلی خسته‌کننده به نظر می‌رسند.

To create drawings that lack excitement or interest.

example
معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت که به دلیل اینکه تسکین‌دهنده بود، به نقاشی کسالت‌آور بپردازد.

مثال:

The artist decided to drawboring because it was relaxing.

معنی(example):

برخی انتقادات گفتند که صحنه‌های فیلم کسالت‌آور بودند.

مثال:

Some criticism said the movie's scenes were drawboring.

معنی فارسی کلمه drawboring

: معنی drawboring به فارسی

کشیدن یا ترسیم موضوعاتی که جذابیت کمی دارند و به طور کلی خسته‌کننده به نظر می‌رسند.