معنی فارسی dreamfully
B1به صورت خیالپردازانه یا در حالت رویا.
In a manner that involves daydreaming or imaginative thought.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با لبخند خیالپردازانه، در افکارش گم شده بود.
مثال:
She smiled dreamfully, lost in her thoughts.
معنی(example):
او به طور خیالپردازانه به بیرون پنجره زل زده بود و به احتمالها فکر میکرد.
مثال:
He stared out the window dreamfully, thinking of what might be.
معنی فارسی کلمه dreamfully
:
به صورت خیالپردازانه یا در حالت رویا.