معنی فارسی dregginess
B1پدیدهای که به نوعی پر از باقیمانده یا مواد اضافی باشد، به ویژه در مورد نوشیدنیها یا داستانها.
The quality of being thick or filled with undesirable remains or details.
- NOUN
example
معنی(example):
پُر از رسوب بودن چای طعمی ناخوشایند به جا گذاشت.
مثال:
The dregginess of the tea left an unpleasant taste.
معنی(example):
پُر از رسوب بودن داستان باعث شد که پیگیری آن دشوار باشد.
مثال:
The dregginess in the story made it hard to follow.
معنی فارسی کلمه dregginess
:
پدیدهای که به نوعی پر از باقیمانده یا مواد اضافی باشد، به ویژه در مورد نوشیدنیها یا داستانها.