معنی فارسی dreggiest

B1

نهایت پر از رسوب یا باقی‌مانده‌ها و به‌طور کلی کیفیت نازل

Describing something that has the most residue or remains, often implying a lower quality.

example
معنی(example):

این کم‌خون‌ترین شرابی است که تا به حال چشیده‌ام.

مثال:

This is the dreggiest wine I've ever tasted.

معنی(example):

در میان تمام فیلم‌ها، آن از نظر داستان کم‌خون‌ترین بود.

مثال:

Among all the movies, that was the dreggiest in terms of plot.

معنی فارسی کلمه dreggiest

: معنی dreggiest به فارسی

نهایت پر از رسوب یا باقی‌مانده‌ها و به‌طور کلی کیفیت نازل