معنی فارسی dreggy

B1

حالت یا کیفیت چیزی که شامل ته‌مانده یا باقی‌مانده است.

Describing a texture or quality that is gritty or contains remnants.

example
معنی(example):

قهوه برای سلیقه من بسیار ته‌مانده بود.

مثال:

The coffee was too dreggy for my taste.

معنی(example):

او از طعم ته‌مانده چای شکایت کرد.

مثال:

He complained about the dreggy taste of the tea.

معنی فارسی کلمه dreggy

: معنی dreggy به فارسی

حالت یا کیفیت چیزی که شامل ته‌مانده یا باقی‌مانده است.