معنی فارسی drenchingly
B1به شکلی که موجب خیسی کامل یا آغشته شدن به آب شود.
In a manner that causes something to be thoroughly wet.
- ADVERB
example
معنی(example):
باران در طول شب به شدت بارید.
مثال:
The rain fell drenchingly during the night.
معنی(example):
او ماجراهایش را به شدت و به تفصیل توصیف کرد.
مثال:
He drenchingly described his adventures in the jungle.
معنی فارسی کلمه drenchingly
:
به شکلی که موجب خیسی کامل یا آغشته شدن به آب شود.