معنی فارسی drift-ice
B2یخی که در دریا به طور طبیعی و بدون تماس با زمین، جریان دارد.
Ice that is not attached to the land and is carried by ocean currents.
- NOUN
example
معنی(example):
سفرنامه قطبی در حالی که در آبهای قطب شمال حرکت میکرد، با یخ شناور مواجه شد.
مثال:
The polar explorer encountered drift-ice while navigating the Arctic waters.
معنی(example):
یخ شناور میتواند خطر بزرگی برای کشتیها در دریا باشد.
مثال:
Drift-ice can pose a significant risk to ships at sea.
معنی فارسی کلمه drift-ice
:
یخی که در دریا به طور طبیعی و بدون تماس با زمین، جریان دارد.