معنی فارسی driftpin

B1

درفت‌پین، میخی که برای هم‌راستا کردن اجزا در کارهای مکانیکی استفاده می‌شود.

A pin used to align parts in assembly or machinery.

example
معنی(example):

مکانیک از یک درفت‌پین برای هم‌راستا کردن چرخ‌دنده‌ها استفاده کرد.

مثال:

The mechanic used a driftpin to align the gears.

معنی(example):

بدون درفت‌پین، مجموعه به درستی جا نمی‌رفت.

مثال:

Without the driftpin, the assembly would not fit properly.

معنی فارسی کلمه driftpin

: معنی driftpin به فارسی

درفت‌پین، میخی که برای هم‌راستا کردن اجزا در کارهای مکانیکی استفاده می‌شود.